نویسنده: هانری کوربن با همکاری سید حسین نصر و عثمان یحیی
مترجم: سید اسد الله مبشری


 
1. ابویوسف ابن اسحق الکندی نخستین فیلسوف است که اگر چه همه ی نوشته های او در دست نیست، دست کم قسمتی از آثارش برجای مانده است. او در حدود سال 185 هجری/796 میلادی در کوفه در یک خاندان اشرافی عرب از قبیله ی کنده، واقع در عربستان جنوبی، متولد گردید از این رو لقب افتخارآمیز «فیلسوف عرب» به او دادند. پدرش فرماندار بصره بود و در آنجا بود که کندی همه ی دوران کودکی را گذرانید و به نخستین تربیت آراسته گردید. سپس به بغداد آمد و در آنجا از حمایت مأمون و معتصم، خلفای عباسی، برخوردار شد ( 218 هجری/833 میلادی- 227 هجری/842 میلادی) و شاهزاده امیراحمد پسر معتصم، دوست و مروج الکندی گردید و الکندی چندین رساله ی خود را به او اهداء کرد. اما بهنگام خلافت متوکل ( 232 هجری/847 میلادی- 247 هجری/861 میلادی) مانند دوستان معتزلی خود مورد بی مهری قرار گرفت و در بغداد، در حدود سال 260 هجری/ 873 میلادی در تنهایی جان سپرد ( سال تولد اشعری، سالی است که به عقیده ی شیعیان، غیبت صغرای امام دوازدهم آغاز گردید). این فیلسوف، بهنگام جنبش علمی که در اثر ترجمه های متون یونانی به عربی صورت گرفت به بغداد رفت. خود او را نمی توان بعنوان یک ترجمان متون قدیمی نگریست زیرا وی اشرافی ثروتمندی بود و عده ای از همکاران و ترجمانان مسیحی را در خدمت بکار می گماشت و غالباً ترجمه های مربوط به جمله ها و اصطلاحات عربی را که برای همکاران و ترجمانان دشوار می نمود اصلاح می کرد. به این طریق بود که تئولوژی منسوب به ارسطو بوسیله ی عبدالمسیح حمصی ( یعنی اهل حمص (1) برای او ترجمه گردید. این کتاب در فکر او تأثیری عمیق بخشید. نیز جغرافیای بطلمیوس و قسمتی از مابعدالطبیعه، (الهیات) ارسطو، (متافیزیک)، بوسیله ی «اوستاتیوس» (2) برای او ترجمه شد. در فهرست ابن ندیم بیش از 260 عنوان کتاب به نام الکندی ثبت است اما افسوس که اغلب آنها مفقود شده است.
2. در اروپا اصولا چند رساله ی او را که در قرون وسطی به زبان لاتینی برگردانده شده بود می شناختند و آن عبارت بود از: رساله یی در مطالعه ی خطاهای فیلسوفان (3)، رساله ی در ماهیتهای پنجگانه: ماده، صورت، حرکت، مکان و زمان. (4) نیز رساله ی خواب و رؤیا (5) و رساله ی عقل (6) خوشبختانه چند سال قبل، در حدود سی جلد از رسایل او در استانبول بدست آمد و تا امروز قسمتی از آن؛ منجمله رساله ی فلسفه ی اولی و رساله ی طبقه بندی کتابهای ارسطو و نسخه ی اصلی عربی رساله ی عقل که برای معرفت عرفانی اخلاف او اهمیتی بسزا داشت چاپ و منتشر گردیده است.
آثار الکندی، بر خلاف آنچه بعضی از تذکره نویسان اسلام مانند شهرزوری نوشته اند، او را مردی معرفی می کند که نه تنها ریاضیدان و هندسه دان بود، بلکه فیلسوفی به معنی کلمه ی روز محسوب می شد. الکندی همانقدر که به مابعدالطبیعه و الهیات علاقه مند بود، به هیئت و ستاره شناسی (7) و موسیقی و حساب و هندسه نیز دلبستگی داشت. از او کتابی مربوط به پنج عنصر افلاطونی موسوم به دلیل قدما در مورد ارتباط صورخمسه با عناصر باقی مانده است. او به رشته های مختلف علوم طبیعی مثل داروشناسی نیز علاقه داشت. رساله ی او در مورد معرفت قوای ادویه مرکبه با افکار جابر در موضوع درجات شدت طبیعت نزدیک است. باری، او نمونه ی فیلسوفانی را مصور می سازد که مانند فارابی و ابن رشد و [خواجه] نصیرطوسی و بسیاری دیگر از این قبیل، دید جهانی داشته اند.
3. الکندی با این که با معتزله که قبل از حکومت متوکل در دربار عباسیان ارزش و مقامی داشتند دارای روابط نزدیک بود با این همه از زمره ی آنان نبود، و سخن او با گفتار اهل کلام بکلی تفاوت داشت. ادراک توافقی اساسی بین تحقیقات فلسفی و الهامات نبوی راهنمای او بود. گفتگوی او با مفاد فلسفه ی نبوی مطابقه دارد و آن فلسفه ی نبوی را افاده ی مسلم فلسفی دینی نبوی مانند دین اسلام دانسته اند. الکندی ایمان قاطع داشت که اصول عقایدی مانند عقیده به آفرینش جهان از عدم (8)، و معا جسمانی دو نبوت، بهیچوجه از حیث منشأ و تضمین یقین، دارای برهان عقلی نیست. لذا عرفان او، بین «علم انسانی» که مشتمل است بر منطق، و علوم اربعه ی ریاضی (9) [ یعنی حساب و موسیقی و هندسه و نجوم]، و فلسفه، با «علم الهی» که فقط به انبیاء وحی می شود تفاوت قایل است. با این همه، موضوع عرفان او همیشه ناظر به دو شکل یا دو درجه از معرفت است که نه فقط با هم اختلافی ندارند بلکه کاملا هماهنگ و متوافقند. این فیلسوف در رساله ای، مدت امپراتوری عرب را از طریق محاسباتی که هم از علوم یونانی منجمله اختر شماری اقتباس کرده و هم از تفسیر متون قرآنی استفاده نموده بود، مساوی 693 سال پیش بینی کرد. الکندی با قبول فکر آفرینش از عدم، ابداع جهان (10) را بجای اینکه بروز و جلوه ی الهی بداند، فعل خداوند می شناسد. او فقط پس از قبول این اصل که عقل اول به عمل مشیت الهی وابسته است، نظریه ی صدور عقول را حسب درجات و مراتب، آن چنانکه نوافلاطونیان گفته اند، می پذیرد ( این طرح، با نظریه ی تکوین عالم (11) چنان که اسماعیلیان پنداشته اند کاملا مطابقت دارد).
بعلاوه، الکندی، بین جهان فاعلیت الهی و جهان فعالیت طبیعت که جهان شدن و حدوث و تغییر است تفاوت می گذارد.
4. اصول فلسفی الکندی از چندین نظرگاه به «ژان فیلوپون» (12) منتهی می گردد چنانکه از چندین وجه به مکتب نوافلاطونیان آتن می رسد. تفاوتی که الکندی بین مواد اولیه و مواد ثانویه معتقد بود، همچنین عقیده ی او در ارزش ستاره شناسی و علاقه ی او به علوم خفیه، و تفاوتی که بین حقیقت فلسفی تعقلی و حقیقت ملهم که آن را تا حدی به نحو Ars Hieratica که طریقه ی نوافلاطونیان متأخر بود ادراک می کرد، موارد عدیده ای است که بین «فیلسوف تازیان» و بعضی از نوافلاطونیان مانند پروکلوس (13) مشترک است و آرای آنان با عقاید صابئین حران نیز مشابهت فراوان دارد. اگر الکندی تحت تأثیر تئولوژی منسوب به ارسطو قرار گرفت، همچنان نیز تحت تأثیر اسکندر افرودیسی (14) درآمد به این توضیح که تفسیری که اسکندر افرودیسی بر کتاب نفس (15) ارسطو نوشت الکندی را رهنمونی کرد تا در رساله ی خود موسوم به فی العقل (16) عقل را به چهار نوع تقسیم کند و این موضوع بعدها در فکر فلاسفه ی مسلمان و مسیحی تأثیر فراوان گذاشت. آن تأثیر عبارت بود از طرح صحیح مسائل و درک راه حلهای مختلف. نیز در مورد اهمیتی که به ریاضیات می داد تا حدی تحت تأثیر نوفیثاغورثیان (17) قرار گرفته بود. کتاب فهرست رساله ای را به او نسبت می دهد که در لزوم مطالعه ی ریاضیات به منظور تسلط یافتن بر فلسفه نوشته است. الکندی این نکات را حقایقی می دانست به منزله ی چراغهایی که راه فیلسوف را روشن می سازد، و این نظریه ها در مجموعه ی نظریات عمومی اسلام رخنه و تأثیر کرد. چنانکه گفتیم حتماً باید الکندی را به معنی اخص کلمه ای که در اسلام شایع است، پیشرو نخستین پیروان مسلک ارسطو یا مشائیان دانست. اگر اروپای لاتن او را بنا به چند رساله که فوقاً به آنها اشاره کردیم، فیلسوف می شناخت، دیگران نیز او را به عنوان ریاضیدان و استاد اخترشماری یا ستاره شناسی می شناختند. ژروم کاردان (18) در کتاب خود به نام ظرایف Subtilitate ، او را یکی از دوازده چهره ی عقلی تاریخ بشر که تأثیری فراوان بجای گذاشته اند می شناسد.
5. او دارای همکاران و شاگردانی بود. از جمله شاگردان او دو باختری بودند به نام ابومعشر بلخی ستاره شناس معروف، و ابوزید بلخی فیلسوف آزاداندیش که از بدنامی نهراسید و گفت اسامی خدا که در قرآن به آن برمی خوریم از سریانی اقتباس شده است. مشهورترین شاگرد فیلسوف او احمد بن طیب سرخسی بود ( اهل سرخس که در خراسان واقع است و فعلا سرحد بین ایران و ترکستان روس می باشد.) وی در حدود 218 هجری/833 میلادی متولد شد و در سال 286 هجری/899 میلادی در گذشت. سرخسی چهره ای جالب و جذاب است. آثار او که امروز از میان رفته، بوسیله ی شرحهای متعدد که در کتابهای مختلف از آنها بعمل آمده شناخته شده است که او الفبای صداداری اختراع کرد که بوسیله ی ابوحمزه ی اصفهانی به تفصیل نقل شده است. در مورد تسمیه هایی که در زبان عربی برای تعیین رواقیان بکار می رود، اطلاعات گرانبها بدست داد که بدون آنها خاطره ی رواقیان در روایات اسلامی اندکی در پرده ی ابهام قرار داشت. چنانکه مکرر اشاره کردیم این قضیه مانع آن نبود که افکار بسیار که اصل رواقی داشت بسی زود در همه ی جریانهای ضد مشائی داخل گردد و نقشی بزرگ بازی کند، رواقیان گاهی بعنوان «اصحاب الرواق» یا « رواقیون» نامیده می شدند ( کلمه ی رواق به معنای ایوان ستوندار و ایوان سرپوشیده است)، و گاهی به نام «اصحاب الاسطوان» ( کلمه ی اسطوان به معنی طارم و ایوان مسقف است و در یونانی کلمه ی Stoa به این معنی است.) و زمانی به نام «اصحاب المظال» ( جمع مظله به معنی خیمه)، که در ترجمه های لاتینی قرون وسطی با کلمه ی (19) philosophi Tabernaculorum ذکر شده است. سرخسی بین سه تسمیه تفاوت قائل شده و این عقیده را با توجه به روایتی اتخاذ کرده است که هر یک از این اصطلاحها را به مکتبی مربوط می داند. به این توضیح که اولی به مکتب اسکندریه، دومی به مکتب بعلبک و سومی به مکتب انطاکیه ارتباط داشته است. برای روشن شدن مطلب شرح کامل جریان ضروری است. نظریه ی « عناصر» که جابر به آن معتقد بود مستلزم یک تفسیر رواقی از معلومات مشائی است. گاهی سهروردی را رواقی می دانند. جعفر کشفی، وضع رواقی را با وضع مفسران روحانی قرآن مشابه می دانسته است.

پی نوشت ها :

1. Emese از شهرهای سوریه.
2. Eustathios.
3. Tractatus de erroribus philosophorum.
4. De Quinque Essentiis S. el.
5. De Somno et Visione.
6. De Intellectu.
7. Astrologie.
8. Ex nihilo.
9. Quadrivium.
10. Instauration du Monde.
11. Cosmogonie.
12. Jean Philopon.
13. Proclus.
14. Alexandere d, Aphrodise.
15. De Anima.
16. DE Intellectu.
17. Neopythagoricienne.
18. Jerome Cardan.
19. Tabernacle خیمه ی یهودیان، مظله، نزد مسیحیان بیت القربان المقدس.

منبع: کوربن، هانری، (1371)، تاریخ فلسفه ی اسلامی، با همکاری سید حسین نصر و عثمان یحیی، دکتر اسدالله مبشری، تهران، امیرکبیر، پنجم /1389.